قوله تعالى: «و لا تقْف ما لیْس لک به علْم» و پس هر ظنى مرو بنادانى و آنچ ندانى مگوى، «إن السمْع و الْبصر و الْفواد» که از نیوشیدن و نگرستن و اندیشیدن بدل، «کل أولئک کان عنْه مسْولا (۳۶)» شما را بخواهند پرسید.
«و لا تمْش فی الْأرْض مرحا» و در زمین بکشى مرو، «إنک لنْ تخْرق الْأرْض» که نه در زمین فرو خواهى شد اگر فروتنى کنى، «و لنْ تبْلغ الْجبال طولا (۳۷)» و نه با کوه هم سر خواهى شد اگر بر تنى کنى.
«کل ذلک کان سیئه» آن همه بد است، «عنْد ربک مکْروها (۳۸)» بنزدیک خداوند تو ناپسندیده.
«ذلک مما أوْحى إلیْک ربک» آن همه از آن پیغام است که الله تعالى داد بتو، «من الْحکْمة» از علم، «و لا تجْعلْ مع الله إلها آخر» و با الله تعالى خدایى دیگر مخوان، «فتلْقى فی جهنم» که در او کنند ترا در دوزخ، «ملوما مدْحورا (۳۹)» نکوهیده و رانده.
«أ فأصْفاکمْ ربکمْ بالْبنین» باش خداوند بگزید شما را پسران، «و اتخذ من الْملائکة إناثا» و خود را از فریشتگان دختران گرفت، «إنکمْ لتقولون قوْلا عظیما (۴۰)» شما مىگوئید سخنى بزرگ.
«و لقدْ صرفْنا فی هذا الْقرْآن» سخن روى بر روى گردانیدیم درین قرآن، «لیذکروا» تا دریابند و پند پذیرند، «ما یزیدهمْ إلا نفورا (۴۱)» و نمىفزاید ایشان را این سخن مگر رمیدن.
«قلْ لوْ کان معه آلهة» گوى اگر با الله تعالى خدایان دیگر بودى «کما یقولون» چنانک شما مىگویید، «إذا لابْتغوْا إلى ذی الْعرْش سبیلا (۴۲)» آن گه آن خدایان اگر بودندى بخداوند عرش راه جستندى.
«سبْحانه و تعالى عما یقولون» چون پاکست و برتر از آنچ مىگویند «علوا کبیرا (۴۳)» برتریى بزرگ.
«تسبح له السماوات السبْع و الْأرْض» بپاکى مىستاید او را آسمان ها هر هفت و زمینها، «و منْ فیهن» و هر که در آنست، «و إنْ منْ شیْء إلا یسبح بحمْده» و نیست هیچیز مگر که او را مىستاید و بپاکى او را سخن میگوید بحمد الله، «و لکنْ لا تفْقهون تسْبیحهمْ» لکن شما در نمىیابید ستودن ایشان، «إنه کان حلیما» که الله تعالى فرا گذارنده است دشمنان را ببردبارى، «غفورا (۴۴)» پوشنده است بر آشنایان بآمرزگارى.
«و إذا قرأْت الْقرْآن» و هر گه که قرآن در خواندن گرى، «جعلْنا بیْنک و بیْن الذین لا یوْمنون بالْآخرة حجابا مسْتورا (۴۵)» ما میان تو و میان ایشان که بنخواهند گروید برستاخیز پردهاى فرو گذاریم پوشیده.
«و جعلْنا على قلوبهمْ أکنة» و بر دلهاى ایشان غلافها و پردهها او کنیم، «أنْ یفْقهوه» تا در نیابند آنچ مىخواهیم، «و فی آذانهمْ وقْرا» و در گوشهاى ایشان گران، «و إذا ذکرْت ربک فی الْقرْآن وحْده» و هر گه که یاد کنى خداوند خویش را در قرآن به یگانگى، «ولوْا على أدْبارهمْ نفورا (۴۶)» مىرمند ایشان باز پس.
«نحْن أعْلم بما یسْتمعون به» ما مىدانیم که ایشان بچه مىنیوشند «إذْ یسْتمعون إلیْک» آن گه که مىنیوشند بتو، «و إذْ همْ نجْوى» و خدا داناست بایشان بآن راز که میکنند با یکدیگر، «إذْ یقول الظالمون» که کافران مىگویند، «إنْ تتبعون إلا رجلا مسْحورا (۴۷)» پى نمىبرید مگر بمردى جادویى کرده با او.
«انْظرْ کیْف ضربوا لک الْأمْثال» در نگر که چند مثلها ترا زدند، «فضلوا» و گمراه گشتند، «فلا یسْتطیعون سبیلا (۴۸)» نمىتوانند که فرا سامان راهى برند.
«و قالوا أ إذا کنا عظاما و رفاتا» و گفتند باش که ما استخوان گردیم و خاک خرد، «أ إنا لمبْعوثون» باش ما برانگیختنىایم، «خلْقا جدیدا (۴۹)» آفریدهاى نو بآفرینش نو.